مدتهاست که تنوع فضای مجازی و نفوذ آن در زندگی روزمره تعریفهای متداول از این فضا را بر هم زده است. دریافت و ارسال ساده ایمیل یا پیگیری اخبار روز، که جزء کارکردهای آغازین فضای مجازی بودند، دیگر در تراز تبادلات کلان تجاری، فکری و احساسی، که امروز در این فضا انجام میشوند، نیستند. این تحول عظیم حاصل دو اتفاق مهم در این عرصه بود:
یکی در دسترس بودن امواج پرسرعت اینترنت و سوار شدن آنها روی گوشیهای همراه، و دیگری که بهتبع اتفاق اول رخ داد آسان شدن آرزوی قدیمی بشر برای مدنی بودن.
البته حس نیاز به ارتباط، به وسایلی که برای ایجاد ارتباط وجود دارد نیز بستگی دارد؛ بعد از اختراع تلفن مردم بیش از گذشته احساس کردند که باید دورادور از حال هم باخبر باشند و بعد از اختراع راهآهن سفر کردن به امری بایسته برای سلامت روح بدل شد. شبکههای اجتماعی مجازی هم ارتباط هرچه بیشتر را به نیازِ سودایی غریبی بدل کردهاند.
به هر حال فضای مجازی هم در درون خود خط سیر و تاریخچهای قابل تامل دارد: مدتها از ترویج اینترنت گذشت تا کسی بتواند بدون صرف هزینهای برای خود صفحهای جداگانه در فضای آن داشته باشد و هرچه دل تنگش میخواهد در آن بنویسد. چندی پس از اینکه وبلاگها این هدیه را برای بهتزدگان از پدیده اینترنت به ارمغان آوردند بهتدریج فضایی موازی برای ارتباط میان انسانها شکل گرفت و آن شبکههای اجتماعی بودند؛ شبکههایی که کاروبار وبلاگها را رو به کسادی بردند.
بنا به دلایلی که در این مصاحبه خواهید خواند، جلب توجهات از وبلاگ به سمت معروفترین شبکه اجتماعی جهان، یعنی فیسبوک، علتهایی در پس و معلولهایی در پیش داشته است که فهمیدن آنها مستلزم شناخت ماهیت هر دوی این رسانههای مجازی است. این شناخت از آن جهت ضروری است که شاید معضلات سبک زندگی امروز ما را، که در محاصره کمتحرکی و سطحینگری است، بهتر نشان دهد.
این مسائل را از زبان دکتر مسرت امیرابراهیمی میخوانید. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته جامعهشناسی شهری و دکترای جغرافیای انسانی از دانشگاه نانتر فرانسه (پاریس ۱۰) است. حوزه تحقیقاتی وی معطوف به مسائل زنان، مسائل شهری، و فضای مجازی و عمومی است و سابقه تدریس در دانشگاه تهران و دانشگاه «یو سی ال ای» امریکا را دارد. دکتر امیرابراهیمی در حال حاضر پژوهشگر مهمان در دانشکده